نون و پنیر و چای



من که گفته بودم هیچ خوشم نمیاد وقتی از خواب پا می شم مامانم خونه نباشه ، ولی خب اون موقع که گفتم رفتم خوابیدم و یه نیم ساعتی می شه که از خواب بیدار شدم مامانمم خونه نبود خب بعد اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که برم ببینم چیزی درست کرده من واسه افطار بخورم یا که من رو گذاشته به امون خدا ! هی گشتم  گشتم هی به خودم دلداری می دادم شاید تو یخچال گذاشته . بزار یه بار دیگه هم بگردم. آخرش هیچی نیافتم ! این sms هامون رو داشته باشین :


?man : maman azan ro ke goftan man eftar chi bokhoram

!maman : nun o panir o chayi bokhor ta man biyam

.. man: mersi vaghean , age nemigofti nemido0nestam chi bokhoram



1 .  خب من که حوصله سفره انداختن و چایی درست کردن و نون پنیر ندارم در نتیجه وایمیسم تا مامانم بیاد . که اونم معلوم نیست کی بیاد در نتیجه من امروز اگه از گشنگی تلف نشدم معجزه ای بوده برای خودش قطعا !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد