هه . افطاری هم با تاخیر خورده شد !
کدوم افطار ؟ ! مهم نیت آدمی است . بله هم که پس چه ؟ !
من و خالم و مامانم و دختر خاله ها و دایی علی م یه جایی نشسته بودیم.
همین طوری نشسته بودیم بعد خاله م به الهام خیلی می گفت که پاشو برو الناز رو مراقب باش الهام هم یه هو داد زد که باباااااااااااا الناز رفته پیش دایی.بعد خالم گفت کدوم دایی ؟ ! علی؟!
بعد الهام هم در نهایت جدیت گفت : نه پس دایی اصغر !!!
خیلی خندیدم سر این موضوع آخه ما دایی ای هم به اسم اصغر نداریم خیلی خنده دار بود حرفش یهو !