خب.
دیشب تا صبح بیدار بودم . هوم..
ساعت شیش از تختم در اومدم حاضر شدم
و ساعت شیش و نیم اینا منتظر سرویس وایسادم تا بیاد دنبالم
آخه سرویسی که مدرسه برامون گذاشته بود یه ون بود
بعد هم صبح ها خیلی زود میومد دنبالمون
هم ظهر ها دیر می رسیدیم
هم یه طورایی راحت نبودیم
به خاطر همون با مینا یه سرویس جدا گرفتیم...
خلاصه داشتیم می رفتیم که تو اتوبان چی دیدیم..
نمی دونین که چی دیدیم ما !
یه آقایی وسط خیابون افتاده بود
دور کله ش خون ریخته بود رو زمین به چه زیادی...
بعد هیچکی هم دور و برش نبود ،
یعنی از نظر شما کسی بهش زده بود و رفته بود واقعا ؟!
وقتی رسیدیم مدرسه هنوز صف ایجاد نشده بود ، پاشدیم رفتیم تو کلاس و یکم که گذشت همه اومدن .
بعد هر کی رفت تو کلاس خودشون !
زنگ اول ریاضی داشتیم که خانوم عزیزیان که هر چی فکر می کنم نمی فهمم چرا فامیلیش عزیزیان ِ؟!
نمی فهمم..
درس داد در مورد انواع اعداد اعشاری
و این که اعدادی که دوره ی گردش دارن رو چطوری کسرشون رو پیدا کنیم...
از اون جایی که من این موضوع رو بلد بودم
خیلی ازم استقبال صمیمانه ای شد !
بچه های این جا اونطور که فکر می کردم هم زبر و زرنگ نیستن آنچنان!
زنگ دوم هم باز ریاضی داشتیم که چیز خاصی نشد و گذشت..
زنگ سوم زبان داشتیم راستش من نسبت به معلم زبانمون که اونم نمی دونم چرا فامیلیش صیادی ِ !
یه حس یه طوری دارم نمی دونم ، خیلی یه جور خاصی ِ !
من زیاد خوشم نمیاد راستش...
زنگ آخر هم ادبیات داشتیم معلممون مثل بیشتر خانوم معلم های ادبیات قشنگ صحبت می کرد یعنی می کنه..
از مدل درس دادنش هم خوشم اومد
فکر می کنم معلم جالبی باید باشه.
ساعت دو و ربع تعطیل شدیم و با مینا یه کم دنبال سرویس گشتیم و بعدش پیداش کردیم
و سوار شدیم .
ساعت سه اینا دیگه خونه بودیم...
این طوری خیلی به نفعمون شد ،
اگه با سرویس مدرسه همچنان می رفتیم سه و نیم سه و چهل دقه خونه بودیم!
با مریم یه کمی بیشتر دوست شدم دختر دوست داشتی ای ِ .
اول از همه اون بهم گفت شبیه سوباسایی !!!
حالا همه یاد گرفتن بهم می گن سوباسا .
منم همش خندم می گیره !
من تو نیم کتم تنها می شینم . ( ...اوهوم
) جلوم پری ناز و مهتاب جلوشون مریم و نیلوفر .
نیلوفر هم با نمکه ..
اوم..
اون طور که روزهای اول برای زدن هد سخت می گرفتن دیگه نمی گیرن . من که دیگه نمی زنم
اون موقع هم نمی زدم
موقعی هم که ناظمی چیزی از جلوم رد شه فوقش مقنعه م رو می کشم جلو.
اصلا آخه که چی بشه هد بزنیم مثلا؟
معلم دین و زندگی ما با مینا اینا فرق داره ، من که از معلممون بدم نمیاد .
مینا هم می گه معلمشون جالبه .
هوم ..
چیز دیگه ای که تو مدرسمون واسم خیلی جالبه این قضیه ی مدیر هاست که نمی فهمم چی به چیه .
مثه این که تو مدرسه دو تا مدیر هست یه مدیر ، مدیر عامل ِ .
یه مدیر هم مدیر کل مدرسه .
من که نمی فهمم آخه مگه مثلا شرکت اتم سازی ِ که مدیر عامل!!
تازه من نمی فهمم کدوم مدیره معلمولیه کدوم معلول نه ببخشید عامل !!
زنگ های کلاس یه کمی طولانی ان اما زنگ اول و دوم واقعا زود می گذره ..
این روزا از بس که شکلات خوردم یک عالم جوش زدم دیگه خودمم بدم اومد .. حالا انواع و اقسام کرم ها
و صابون ها
و دوا درمون ها
بهم پیشنهاد شده ولی خب می ترسم یه کاری کنم بد تر شن.
فعلا همون شکلات نمی خورم..!
بعدشم که این روزا به قدری لوس شدم که دیگه خودمم هم داره حرصم در میاد!!
به نظر شما رابطه ی عکس به پست چه نوع رابطه ای است ؟
۱) رابطه ی مادر به دختر
۲) رابطه ی شوهر به شوهر خاله
۳) رابطه ی نیمکت به گربه
۴) رابطه ی سوسک به تخم مرغ
۵) رابطه ی نامشروع!!!
۶) رابطه ای ندارند.
۷) همه ی گزینه ها بجز همه ی گزینه ها.
۸) نظری ندارم.
۹) شستم رو بنده .
۱۰) چایی دنبال قنده.
۱۱) بشمر ببین چن تا داری!
۱۲) سیبیل بابات می چرخه...
۱۳) =))