کتاب مدرسه

کتاب های مدرسه م رو از دست مامان می گیرم

می یام می شینم رو تخت پلاستیکش رو بر عکس می گیرم و تکون می دم
تا دونه دونه ی کتاب هام بریزن رو تخت .
پلاستیکش رو پرت می کنم اون ور

و خودم میام رو تخت

اولینی که تو دستم میاد رو بر می دارم و بازش می کنم.

اه .. زبان !  بعدم (بدم) میاد خب

به شدت عطسه دارم

فدای سرم . یه عطسه ی گنده تو کتاب زبانم می کنم.

می بندمش و کتابام رو جم و جور می کنم می زارم رو میزم.

یعنی امسال من این کتاب ها رو استفاده می کنم ؟ ! 



1 . بله بالاخره کتاب های مدرسه م رو گرفتم.

2 . نخیر هنوز لباس های مدرسه م رو نگرفتم.

3 . بله بالاخره کتاب های مدرسه م . اینو که یه بار گفتم که.