می شه خدا رو حس کرد

در کابینت رو باز می کنم و یه ظرف برمی دارم و میارمش دم شیر آب . شیر  ِ آب سرد رو باز می کنم و تا وقتی که ظرف پر نشده نمی بندمش . با ظرف آب میام تو اتاق و رو تختم می شینم ، جوراب هامو در میارم و پاهام رو می زارم تو آب ِ خنک . آخی... انگشتام رو آروم آروم تکون می دم . و تو دلم تکرار می کنم . / می شه خدا رو حس کرد ، تو لحظه های ساده / ...