-
فیلم گلشیفته و لئونارد
جمعه 15 شهریور 1387 21:06
به شدت دوست دارم این فیلم گلشیفته فراهانی و لئونارد دی کاپریو رو ببینم آخه من همه جوره بازی گلشیفته رو خیلی دوست دارم . خیلی خوب بازی می کنه . تازه صحبت کردنش هم خیلی رو آدم تاثیر می زاره . نه ؟! دوست دارم سریع تر ببینم . (فیلم آماده نشده و دهن سوخته ) (کو حالا اینقدر خوشالم من )
-
نقاشی ِ قشنگی از یه نقاش ماهر
جمعه 15 شهریور 1387 20:48
من این نقاشی رو به شدت دوست دارم و نقاشش رو به شدت تحسین می کنم و خیلی دلم می خواست که منم یه روزی می تونستم این طوری با آبرنگ کار کنم متاسفانه باید بگم که نمی دونم نقاشش کیه. آخه یادمه خیلی وقت پیش رفتم یه وبلاگی که یه نقاشی کار هاشو می زاشت توی وبلاگش و این یه کارش خیلی من رو جذب کرده بود که سیوش کردم. دیگه نمی...
-
دایی اصغر ؟؟؟؟؟
جمعه 15 شهریور 1387 20:34
هه . افطاری هم با تاخیر خورده شد ! کدوم افطار ؟ ! مهم نیت آدمی است . بله هم که پس چه ؟ ! من و خالم و مامانم و دختر خاله ها و دایی علی م یه جایی نشسته بودیم. همین طوری نشسته بودیم بعد خاله م به الهام خیلی می گفت که پاشو برو الناز رو مراقب باش الهام هم یه هو داد زد که بابا اا اا ا ا ا اا اا الناز رفته پیش دایی.بعد خالم...
-
چه خوشگل !
جمعه 15 شهریور 1387 19:51
الهام وسط گریه زاری اومد دم گوشم گفت: وقتی گریه می کنی چه خوشگل می شی ها ... یاد بچه گیامون افتادم اون موقع ها که وقتی بهم می گفت خوشگل شدی چقدر ذوق می کردم !
-
چی جالب که آدم نمی دونه فردا چیه؟
جمعه 15 شهریور 1387 19:27
حالا که فکرش رو می کنم این موضوع واسم خیلی جالب می شه که ما نمی دونیم فردا چیه. تو این روزای تکراری ... یهو خیلی تکون خوردم .. از صبح همش بهشت زهرا بودم . وایی فکرشو کنین اولش پاشدم رفتم اون جا که مرده ها رو می شورن البته اون موقع هنوز عزیز رو نیاورده بودن یه یاروهه رو دیدددددم داشتم می مررررررررردم :(( حالم به شدت بد...
-
دوباره فال حافظ و ...
پنجشنبه 14 شهریور 1387 22:37
دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی ...
-
عزیز خوشگله
پنجشنبه 14 شهریور 1387 22:35
این حرفام همش میاد تو ذهنم: - من مانتوم مشکیه ، شالم مشکیه ، کفشم هم مشکیه ! کسیم نمرده ها. فقط مشکی بهم میاد ! اون موقع ها فکرشم نمی کردم که عزیز خوشگله امروز بره :( دلم واسش تنگ شده ! خیلی وقت بود ندیده بودمش ! :(
-
مقایسه شَزادید (شازده کوچولوها!)
پنجشنبه 14 شهریور 1387 14:03
این روزا وقتی حوصلم تیکه پاره س نمی دونم چی کار کنم ، بر می دارم کتاب شازده کوچولوی ترجمه ی قاضی رو می زارم جلوم می خونمش و با خودم فکر می کنم که مال شاملو چه قدر دلنشین تره ! بعد هم سریع مال قاضی رو می زارم کنار و مال شاملو رو بر می زارم جلوم و می خونمش و با خودم فکر می کنم که مال قاضی چقدر مضحک تره ! خلاصه در پی...
-
مامان خونه باش لفطا !
پنجشنبه 14 شهریور 1387 12:14
خب من بدم میاد وقتی صبح اول صبحی از خواب بیدار می شم مامانم خونه نباشه ! کلا خیلی بدم میاد وقتی از خواب بیدار می شم مامانم خونه نیست . هر چند اگه خونه باشه هم کاری باش ندارم . ولی خب من نمی دونم . خونه باشه دیگه حالا . مگه چی می شه حالا ! 1 . یادش بخیر .. 2 . ماه رمضون پارسال رو می گم. 3 . یادته ؟ ! 4 . دوست دارم...
-
من گوشیم رو چکار کردم ؟ !
پنجشنبه 14 شهریور 1387 11:28
من نمی دونم گوشیم رو چکار کردم که وقتی می رم تو menu همه ی گزینه ها رو گنده گنده و زیر هم میاره ، اعصابمو می ریزه به هم هر چی هم تو setting ِ ش می گردم هیچی در مورد این موضوع پیدا نمی کنم. خیلی حرصم در میاد . چکار کنم که درست شه ؟ 1 . دلم گرفته است . 2 . دلم گرفته است . 3 . دلم گرفته است ، دلم گرفته است ، به ایوان می...
-
کسی که پرواز می کنه که گریه نمی کنه!
پنجشنبه 14 شهریور 1387 11:13
دیشب چشم هامو تو دستام بغل کرده بودم و گریه می کردم تا که خوابم برد . تو خواب اومدی پیشم و گفتی : کسی که پرواز می کنه که دیگه گریه نمی کنه ! ولی گریه می کنه ، گریه می کنه که دلش سبک می شه . که بعدش می تونه پرواز کنه . هوم .. نمی دونم . 1 . 2 . از شکلک های لوس این جا هم خسته شدم! 3 .
-
پروانه ات بودن
پنجشنبه 14 شهریور 1387 00:38
برای من پروانه بودن هم در مشت های بسته ات ، پرواز است ! 1 . پرواز را هم در مشت های بسته ات دوست دارم .
-
گاهی اون قدر دلم تنگ می شه و می گیره..
چهارشنبه 13 شهریور 1387 22:25
گاهی دلم اون قدر می گیره و تنگ می شه که یهو بی هوا می زنم زیر گریه. بعدشم هیچ خوشم نمیاد که بشینم اشکام رو جمع و جور کنم . این قدر گریه می کنم تا دلم خنک شه ، هر چند خنک هم نمی شه! بعضی موقع ها دلم می خواد بمیرم. بعضی موقع ها تو دلم احساس درد می کنم. نمی تونم راحت نفس بکشم . گریه می کنم. مثل حالا . وایی از جلوم برین...
-
قلیون
چهارشنبه 13 شهریور 1387 20:32
تازه دیشب بود که فهمیدم این بوی قلیونی که بعد از هر دفعه باز کردن پنجره ی اتاقم استشمام می شه از کجا میاد . پس کار تو بود ، کلک ! 1 . چه خوش بو بود . فکر کنم خوشمزه هم بود . البته فکر نکنم خوردنی باشه .. 2 . خوب بود دیگه کلا . منتها من که امتحانش نکردم ..
-
من یه فرشته ام
چهارشنبه 13 شهریور 1387 20:23
مامان : خیلی لوس شدی ، این روزا ! بهت بگم آدمی . هم بهت بر می خوره ! من : نباید بهم بر بخوره واقعا ؟ ! مامان : چیه ؟ ! من : من که آدم نیستم . فرشته ام ! مامان : برو . برو . خدا شفات بده دختر . 1 . بابا خب من فرشته ام . چرا با این موضوع کنار نمی یان اینا ؟ ! 2 . والا .
-
جوجه اردکای زشت => قو های خوشکل
چهارشنبه 13 شهریور 1387 19:36
از نظر من بالاخره همه ی جوجه اردک های زشت یه روزی قو های خوشکلی می شن!
-
پینوکیو
چهارشنبه 13 شهریور 1387 19:32
خب پینوکیو* هم اولش دروغ می گفت ، شیطونی می کرد ، حرف گوش نمی کرد ! پینوکیو همان پسرک ریز میزه ی چوبی که همه ی عالم و آدم را مسخره ی شیرین کاری های خود کرد و سپس شد همان پسر کوچولویی که پدر ژپتو می خواست و همه ی عالم و آدم را متحیر و متعجب شگفت انگیزی خود کرد! 1 . چون پینوکیو رو کسی به درستی نمی شناسه گفتم! 2 . من...
-
بلوز های یقه پف پفی
چهارشنبه 13 شهریور 1387 17:36
این بلوز ها یا تاپ هایی که سر یقه هاشون چین چینی یا پف پفی ِ شدیدا انسان رو شکل و شمایلش رو به پیرزن ها نزدیک می کنه. حالا چه از نظر هیکل چه از نظر کلی . - البته نه تا حد این عکسه ها.
-
ویولن
چهارشنبه 13 شهریور 1387 07:25
صدای ویولن با روح من بازی می کنه ! یه غم خاصی داره کلا. آرامش بخشه !
-
جمله های مور مور کننده ی گل شازده کوچولو
چهارشنبه 13 شهریور 1387 06:58
مور مورم می شه وقتی گل شازده کوچولو بهش می گه: من سبک مغز بودم ، ازت عذر می خوام ، سعی کن خوش بخت بشی ، خب دیگه دوسِت دارم ، اگه تو روحتم از این موضوع خبر دار نشد ، تقصیر من است . الهی
-
منتظر اذانم!
سهشنبه 12 شهریور 1387 18:48
من: مامان پس کی اذان رو می گن؟ مامان: تو که روزه نیستی ، من: حالا درسته روزه نیستم اما افطار که می خوام بخورم! مامان: نترکی! ۱. یه جورایی حوصلم سرسریه! 2 . دلم حباب بازی خواست.
-
آه من بسیار خوش بختم!
سهشنبه 12 شهریور 1387 17:19
می توان همچون عروسک های کوکی بود با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید می توان در جعبه ای ماهوت با تنی انباشه از کاه سال ها در لا به لای تور و پولک خفت می توان با هر فشار هرزه ی دستی بی سب فریاد کرد و گفت آه من بسیار خوشبختم - وقتی می خونمش یه جور خاصی می شم !
-
روزه ام مثلا
سهشنبه 12 شهریور 1387 16:25
می رم رو اُپـــِـن می شینم چاهار زانو ، قابلمه رو می کشم نزدیک خودم. قاشقم رو بر می دارم ، یه کم تن ماهی می ریزم رو پلو ، می زارم تو دهنم و شروع می کنم به با مامان حرف زدن... شما سحری قرمه سبزی خوردین ؟! - آره وای این قدر هم خوش مزه بود. مریم هم روزه س؟ -آره اونم روزه س ساعت شیش می رسه خونه . بهم گفت تا اون موقع دیگه...
-
شادی زده زیر دلم
سهشنبه 12 شهریور 1387 16:18
باورم نمی شه که این منم این وبلاگ خودمه هر چی دلم بخواد توش می نویسم. آزادی رو حس می کنم عین این ندید بدید ها شدم والا ! نیشم به شدت بازه . بسته شدنی نیست . بسته شدنی هم باشه خودم نمی بندمش . کاملا این شکلی ام الان: این شکل پایینه :
-
پیشی و پروانه
سهشنبه 12 شهریور 1387 16:08
بیا شوخی شوخی بازی کنیم مثه همین پیشی ِ و پروانه هه خیلی کیف می ده ها
-
خوشم میاد
سهشنبه 12 شهریور 1387 12:44
خوشم میاد از این ترکیب رنگ قالبم از سادگی کار کردن با این جا از همه چی خوشم میاد
-
یه شروع دیگه :)
سهشنبه 12 شهریور 1387 12:07
هر چیزی وقتی جدید بشه یا باشه : برای آدم قشنگ تر و جالب تر و دوست داشتنی تر هم میشه این جا هم برای من دقیقا همین طوره ! پس سلام عرض شد ! من می خوام اینجا باشم دقیقا همین جا حالمم خوبه به سلامتی خوش حالم شادم کلا ۱ . خدا جون این جا رو دوست دارم . ۲ . به به خودم کیف می کنم در و دیوار رو می نگرم!